عاشورا نبض هستی
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5198
بازدید دیروز : 37451
بازدید هفته : 155030
بازدید ماه : 477311
بازدید کل : 10869066
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 2 / 8 / 1394



  




ويژه نامه عاشوراى حسينى

 

سید علی اصغر موسوی


عاشورا

نبض هستی

آن گاه که دیباچه خلقت سروده می شد، نام مبارک حسین بن علی علیه السلام پیش درآمد تمام نام هایی بود که عاشقانه خود را فدای راه خداوندگار شهادت کرده بود.

آن گاه که دیباچه خلقت سروده می شد، نامی به بلندای تمام تاریخ شروع به درخشیدن کرد؛ نامی که به اندازه تمام قافیه های جهان، از عشق سرشار بود، از عاطفه سریز و از مهر آکنده؛ بس که از ذاتِ سلحشوری قدرت میکائیل در بازو و زبان حضرت جبرئیل در بیان داشت. حدیث عاشقی اش فراتر از زمین، در تمام کهکشان و در زبان اهالی ماورا بود. هنگامی که روز آفریده می شد، بعد از نوروز، این «عاشورا» بود که مفهوم «اندوه» را مقابل «شادی» به نمایش می گذاشت و این «محرم» بود که خبر از حادثه ای تلخ در روی زمین می داد؛ حادثه ای که بدترین نامردمان تاریخ، بهترین مردمان تاریخ را به شهادت می رسانند! حادثه ای که پاک ترین چشم ها را با ناب ترین اشک ها خواهد شست و زندگی انسان های آزاده، درست از جایی آغاز خواهد شد که آفتاب کربلا غروب می کند!

آری، آن گاه که دیباچه خلقت سروده می شد، نام مبارک حسین بن علی علیه السلام پیش درآمد تمام نام هایی بود که عاشقانه خود را فدای راه خداوندگار شهادت کرده بود.

***

محرم آغاز حرکت به سمت انسانیت است و حرکت مدام تاریخ از ظلمت به سمت نور؛ نوری که از کربلا آغاز شده است. همین انگیزه است که همیشه میان حق و باطل و ظلمت و نور جهاد برپاست؛ آری، تکرار شعار «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» با تحقق همین آرزو شکل گرفته است.

نام کربلا تنها نام یک شهر نیست! نام یک تاریخ، نام یک حادثه و یک واقعیت مکانی است و عاشورا تنها، یک روز از روزهای محرم نیست؛ که حقیقت تاریخی و یک آرمان از مکتب اسلام است. واقعیت زمانی عاشورا، همان رستاخیز مقابلة خیر و شر است. همان گونه که در روز خندق، تمام اسلام مقابل تمام کفر ایستاد، در روز عاشورا نیز این واقعه تکرار شد.

***

گویی پرده از رخ دوزخیان کنار رفته است و انبوه سواران و پیادگان، که بی شباهت به خیل درندگان نبودند و از چشم هاشان لهیب آتش بیرون می زد، با حرص تمام برای کشتن هر که از روبه رویشان می آمد، هجوم می بردند! گرسنه بودند، گرسنه کشتن! تشنه بودند، تشنه خون؛ خون پاکان، خون خوبان! و صحرای کربلا حکم فرقان داشت تا پاکی را از پلیدی جدا و خیر را از شر رها و ظلمت را با نور آشنا کند. نور همیشه نور است و ظلمت، وقتی نور می آید، محو می شود؛ چراکه ظلم و ظلمت هیچ گاه پایه و اساس درست ندارد و شبح هایی است در دل شب که با دمیدن سپیده از بین می رود!

عاشورا نور است؛ نوری که سحرگاه ظلمت زده جهان به دمیدن پاکی ها سپرد و خون مولایمان حسین علیه السلام در دشت کربلا، درخت های باور، ایمان و تقوا را برای جهان اسلام کاشت و میوه آن، روز به روز در قلب انسان های آزاده رشد کرد.

***

آن گاه در میدان فرمود: هل من ناصر ینصرنی؟ آیا کسی به یاری من نمی آید؟!

صدایی از ظلمت تباران نیامد! چراکه درون آن نامردمان، آکنده از ظلمت بود. حتی قابلیت پذیرش نور را از دست داده بودند و جهل مرکب شان، اجازه اندیشیدن به آنان نمی داد، که واقعاً بشنوند که حجت خداوند، امام معصوم در مقابل آنان به چه نوع یاری و یاری نیاز دارد! حضرت امام حسین علیه السلام می خواست همچون نوح نبی علیه السلام، امت جاهل پیامبر را از غرقاب جهل بیرون کشد؛ امتی که در شقاوت و بدبختی به مراتب بدتر از قوم نوح بودند و کشتی نجات می خواست آنها را از گرداب جهل نجات دهد! حسینٌ علیه السلام مصباح الهدا، حسینٌ علیه السلام سفینة النجاة! حسین نور حق در ظلمت و جهل! حسین آیت ایمان، حسین عزت قرآن، حسین شوکت انسان، حسین جان جانان، حسین سرور خوبان، حسین.... ، حسین حسین حسین!

دست ها آرام به سمت سینه می رود و تکرار می کند: حسین حسین حسین! حسین جانم، حسین جانم، حسین جان!

آن گاه اشک ها به پهنای صورت ناخودآگاه سرازیر می شود و بغض هایت طوفانی در دل ایجاد می کنند: السلام علیک یا قتیل عبرات!

آقا جان، مولاجان، چگونه می توانم از عاشورا سخن بگویم؟! چگونه می توانم از علی اصغر بخوانم؟! چگونه می توانم مرثیه عباس را مرور کنم؟! چگونه می توانم از میدان رفتن علی اکبر بنویسم؟! چگونه می توانم افتادن قاسم را از اسب واگویه کنم؟! چگونه می توانم از دست بریده عبدالله بگویم؟! چگونه می توانم به عمرو بن جناده بپردازم؟! چگونه به وهب بن عبدالله بیندیشم؟! چگونه به حبیب، زهیر، عابس، جُون، حرّ، عون، محمد، فرزندان علی علیه السلام، نوادگان و فرزندان عقیل نپردازم؟ یک دشت اشتیاق و یک دشت شهید! یک صحرا شقاوت، یک چشم کرامت! یک سپاه در ظلمت و یک سپاه در نور! نوری که یادگار بهشت است و با آدمی هبوط کرده است. مولا جان، کدامین مرثیه را توانِ پرداختن به «وداع» تو با اهل خیمه است؟! کدام مثنوی می تواند شکوه لحظه های شهادتت را به تصویر کشد؟! جز آن که بگوییم: السلام علیک علی الشیب خضیب! سلام بر تو ای سربریده! سلام بر تو ای جسم چاک چاک! سلام بر تو ای گلوی تشنه و سلام بر تو ای تربت پاک، مولا جان، یا اباعبدالله، روحی فداک!

 منبع: اشارات - پاییز سال ۱۳۹۳ شماره ۱۵۶ - فرهنگ عاشورا



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسب‌ها: عاشورا نبض هستی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی